It's A Russian Roulette

از وقتی خودمو شناختم مشغول بازی کردنم. بازی، واسه سرگرمی. همه‌مون این کاره‌ایم، شک نکن که  از یه آب و گِل ایم. نه فقط بازیگرِ نمایش نامه های خود نوشته‌ایم، که بازیکن‌های قهاری هم هستیم،  دو به دو سه به سه یار کشی می‌کنیم، شرطی گِیم می‌زنیم یکی بیشتر یکی کمتر... اما چند ساله که منه ریسک پذیرِ دیوانه، زندگیمو گذاشتم رو میزه قمارخونه، رولت، پوکر... همشو،‌ عین دار و ندارمو. سرش شرط بندی کردیم، کری خوندیم، سیگار دود کردیم، تاس ریختیم، ورق کوبیدیم رو میز،‌ زیر چشی بهم نگاهای معنی دار کردیم، هیجانش ارضام می‌کرد...ولی‌ از یه جایی به بعد« راستش یادم نیست از کجا» دیگه حتی تلاشی هم نمی‌کنم واسه بردن...بازی رو محض وقت گذرونی با چند تا سیاه مسته خوشگذرونه مجنون ادامه میدم. هر یه روزی که می‌گذره بیشتر می‌بازم، زندگیمو می‌گم.






۳ نظر:

  1. عجب وبلاگ پرخرجی!
    خرید توجه با دلار کانادا!

    پاسخحذف
  2. من قمار کردن رو درک نمی کنم. فیلم "شکارچی گوزن" که یادم میاد وحشت می کنم. چرا سیاه پوست ها دوباره؟

    پاسخحذف