نمیدانم اسمت واقعاً ندا بود، نگار بود یا نگین!
فرقش چیست؟
نمیدانم چند سال بود روی زمینِ خدا پرسه میزدی به نام زندگی
نمیدانم چه می کردی برای معاش یا از کدام مرام و مسلک بودی
مهم نیست تنها سیر می کردی یا جفت داشتی برای پرواز
نمیخواهم بدانم برای چه آنجا بودی آنروز
حتی نمیخواهم بدانم برای چه حکمِ مرگ، آنروز به نام تو ثبت شد
آنچه آزارم میدهد، نگاهِ بیدارِ دخترکی روسری به سر بود
که در جدالی نا برابر
در میدان جنگی خانگی
برپهنایِ داغِ خیابانِ شهرش
خیره به من
که این سوی کره زمین نشسته بودم
جان داد
رفت
درحالیکه نگاهش
هنوز بود،
نگاه مبهوتش را جا گذاشت و رفت...
سالِ پیش دخترکی در خیابان شهرش
به دست همشهریانش از دورِ زندگی اخراج شد
به حالت قهررفت
و دیگر برنگشت.
پ.ن.شعراین آهنگ رو بسیار دوست داشتم
هر وقت یاد نگاهش می افتم وحشت زده می شم.
پاسخحذفآن لحظه های آخر تکان دهنده بودند
پاسخحذف