با تو هستم لاشخورِ پیر که سالهاست بر آسمان زندگیِ من حریصانه پرسه میزنی ..گاه در دور دست ها گاه در همین نزدیکی.......امروز ازلاشه زندگی من تغذیه کن،امروز که لکه های خونِ بر همه جایِ این لاشه نشسته و هنوز برای مصرف چونان تویی تازه است...بر خرابه های زندگی من خوش نشسته ای،سبک آرمیده ای.....لاشه زندگی ام از آنِ تو...نوش!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر