تمرین صبوری می کنم.تمرین می کنم.صبوری می کنم.
صبوری می کنم تا روزی دیگر، فرصتی دیگر، شاید دیداری دیگر.
تمرین می کنم تا به ادراک برسم ،به اطمینان به آرامش ...به درکِ اینکه فواصلِ زمانی الزاما آدمها رو از من نمی گیرن ،زمان  الزاما کسی رو در خودش گم نمیکنه ...اگه گم کرد هم حتما باید گم میشده باید، باید...زمان رو آزاد میزارم.همه دارو ندارمو میسپرم دستش...و تمرین می کنم صبوری کردن رو پشت پنجره های سرد و بی صدا.
شاید که زمان بدون چشم داشتی ،داشته هامو برام پس بیاره .شاید...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر