وقتی یهو یادت بیاد که موهات بلنده، با عجله کِشِ سرت رو با یه دست می کشی بیرون ازلا به لای موهات. اون وقته که باد رهگذر، بی درنگ و بدون اینکه "یالله، یالله" بگه یا صیغۀ محرمیت خونده باشه، سرشو میندازه پایین و میره اون زیر زیرای لباس‌ نازک‌ت، دست میکشه روامتداد کشیدگی گردن‌ت، پشت لالۀ گوش‌ت، بعد از ریشه، همه موهاتو صاحب میشه، میگیره تو دستاش، لای انگشتاش بازی میکنه، آروم و مهربون با لب‌هاش لمس می کنه  و یهو... بی محابا، کاملاً دیوانه وار، رشته های گیسویی که تا چند لحظه قبل مال خود تو بود رو تکون تکون میده و پرتاب میکنه تو هوا. دیگه از این جا به بعد رسما و عملا و بر خلاف هرچی عرف و شرعه، "زلف بر باد دادی" ودیگه باید فقط نظاره کنی چطوری بدون هیچ الگوریتم حرکتیِ مشخصی هر تیکه از مو به یه طرف کشیده میشه و به هوس انگیزترین شکل ممکن رقص رو آغاز می‌کنه. موهات وزن‌شون زیاد میشه انگار، چندین و چند برابر. پوست سرت این سنگینی و کشیده شدن گیسوان رو به خوبی حس می کنه، راستش اصلا از این وا دادنِ بی شرمانه و ناگهانی ارضاء میشه...  وَه! که عجب لذتی داره این بی پرواییِ باد هرجایی در آشفته کردن تارهای مو...


*عکس از خودم همین امروز 17 آوریل 2010

۳ نظر:

  1. وصف قشنگیه. همین طور عکس. اینجا کجاس؟ و اگه فضولی نباشه، کدوم شهری؟

    پاسخحذف
  2. توصیفی بود کاملا" هنری ، ادبی ، جغرافیایی و اروتیک! . جوری که آدم دلش میخواهد بپرسد " اهل کجایی " و یا بقول درخت ابدی! " کدوم شهری؟ " ! ء
    (:
    زلف آشفتهء تو باعث رسوایی ماست
    چون چنین است ، آشفته ترش باید کرد

    پاسخحذف
  3. ای همون جایی که یک نگاه آرامش بخش از اقیانوس واسمون
    گذاشتی
    چشم انداز بی نظیری داره

    پاسخحذف