Leave Application

در دنیای بی سر و ته اینترنت که هرچیزی میشود یافت، دنبال فرم مرخصی میگردم. مرخصی از زندگی. برای یک سال اگر بشود عالی است. یک سال نباشم کلاً. عدم را که میدانید؟ همان را میخواهم. مهر و امضا و انگشت میزنم که رضایت داده باشم تمام و کمال. حالا باید ببینم مقام تایید کننده اش چه کسی باید باشد، کسی چه میداند شاید اصلاً تایید نخواهد...ترجیح میدهم فرم ها به زبان فارسی باشند اگر نشد انگلیسی اگرنه فرانسه. دیشب با دوست نازنینی حرف میزدم. گفتم چقدر دلم میخواهد موهایم را از ته بتراشم و بی عجلۀ از دست دادن چیزی،  کسی یا روزگاری،  بزنم به جاده و به سرزمینی دوردست بروم. شاید تبت. لباس نارنجی بپوشم و در سکوت زندگی کنم...سکوتی که در آن نه تو هستی نه من. سکوت مطلق.

۸ نظر:

  1. سلام
    چه احساس زیبایی!!! راستش من هم چند وقتی هست که احساسی شبیه به این دارم، اما شدنی نیست!!!
    وقتی که امسال ، بچه ها را بردم کنار دریا برای شنا ، برای اولین بار بعد از سالها ، بدون واهمه و ترس (گناه و خجالت!!!) لباسهایم را در آوردم و با بچه ها وارد آب دریا (خزر) شدم و بعد کنار ساحل ، با تنی خیس ، روی شن ها دراز کشیدم و به آسمان آبی خیره شدم. در آن لحظه کوتاه ، احساس بسیار خوشی داشتم ، ولی افکار مزاحم و دغدغه های مزخرف زندگی ، اجازه و مجال بیشتر تجربه کردن این لذت کوچک !!! را از آدم می گیرد!!!
    من هم دوست دارم ، ساعتی را کنار دریا و زیر نور خورشید سوزان ، روی شن ها دراز بکشم و افکارم به جایی پر نکشد!!! یک خلاء باشد !!! یا کنار شرشر رودخانه های شرق گیلان (گیلانی هستم) که سرد و زلال از کوه سرازیر شده و به دریا می روند ، در میان جنگل و کنار نهر ، چادر بزنم و تمام شب را تنها به این آهنگ دلنشین گوش بدهم و هیچ فکر(مزاحم)ی نباشد!!!
    اما ظاهرا همچون کرم درون پیله ، هر چه بیشتر تلاش می کنیم ، محبوس تر می شویم!!!
    محمد 38 ساله از ایران (رشت)

    پاسخحذف
  2. با مرخصی از زندگی ومشغله های روز مره موافقم مخصوصا برای مردمان این دوره و زمونه که به نوعی زندگی ماشینی دارند. ولی با انکه این مرخصی در حد عدم باشه نه . بودن همیشه بهتر از نبودنه چرا که برای نبودن فرصت زیاده
    در مورد رفتن به سرزمین های دور هم فکر می کنم به اندازه کافی دور تشریف داری واصلا چه معنی داره ادم خونه زندگیشو ول کنه بره به سرزمین های دور تا برسه به سکوت مطلق
    اول بگم که نمی خوام در دل کنم ولی جدای ازاین حرفها من این روز ها خیلی خیلی مرخصم، مرخص از خدمت سربازی، مرخص از درس ،مرخص از زندگی و برای همین هم هست که زندگی برام یکنواخت و کسل کننده شده و به حالت سکون در اومده
    بعد از تموم شدن دانشگاه و الان که دارم مثلا به کشورم خدمت میکنم باید یه اینده ای جلو روم باشه ولی در واقع نیست و هر چی جلو تر میرم به همون عدمی که گفتی نزدیک تر میشم به واقع این مشکل خیلی از جوونای این مملکته
    برای یافتن کار پارتی
    برای هر قدم دیگه پول
    برای ادامه تحصیل سد کنکور که اگه بدونی چه استعداد هایی پشتش به هدر میرن و من هم اصلا دل و دماغ پشت کنکور موندنو ندارم
    و هزار اگر دیگه که از حوصله خودم و این کامنت خارجه
    ولی باز هم از نوشته های خودت میگم که باید از کوچکترین جیزهای زندگی لذت برد و تا شقایق هست زندگی باید کرد
    راستی از طرف من هم یه نگاه ارامش بخش به اقیانوس بنداز و توی پست های دیگه برام بفرست
    اینم بگم که یکبار همه اینارو نوشتم ولی برق قطع شد ودوباره همشو نوشتم که دهنم سرویس شد
    لذا اگه من بیام کنار اقیانوس ، اقیانوس خشک میشه

    پاسخحذف
  3. نمی دنم چرا ولی این حس منو ترسوند. توان سکوت مطلق و ندارم. مرخصی در حد عدم رو بارها آرزو کردم... میرفتم به مامانم می گفتم نمیشه منم مثل اصحاب کهف یه جند سال بخوابم؟ به خدا احتیاج دارم

    نشد که بشه و نمیشه که بشه ...بد داغ دلم تازه شد ها بعدا میگم

    پاسخحذف
  4. از اینکه در خواست منو به این سرعت بر آورده فرمودی بی نهایت ممنون
    یک سوال هم دارم و اون اینه که من توی پست هایی که کسی کامنتی نگذاشته نمی تونم کامنت بذارم چون قسمتی که باید متن و بنویسی غیر فعاله می خواستم بدونم علت خاصی داره؟

    پاسخحذف
  5. والله تا جایی که متوجه شدم این مشکل کامنت گذاشتن توی اینترنت اکسپلورر وجود داره. اما اگر از فایر فاکس استفاده کنید مشکلی برای تایپ تو کامنت دونی وجود نداره! هنوز راه حلی براش پیدا نکردم. شرمنده.

    پاسخحذف
  6. منم ميخوام سرمو بتراشم
    برم يه جايه دور
    3سال زدم بيابون
    بازم ميرم ايندفعه دريا
    ميخوام بدوم
    وقتي متنتو خوندم باز جوشيدم
    تو اين دنيا چقدر حس مشترك هست

    پاسخحذف
  7. راه حلش اینکه در هر پست خودتون یک کامنت تست میکنم بگذارید

    پاسخحذف
  8. من هر وقت قاطی می کنم، سرم رو از ته می زنم. دیشب این کارو کردم و هیچ توجیهی هم نداره، الا غاری که توش دارم زندگی می کنم.

    پاسخحذف