سلام
منو که یادتون هست؟ همون دخترک کتونیسفید مو مشکیای که زنبیل حصیری توردوزی شده داشت با گوشوارههای فیروزهای و گلسری از جنس یاس امینالدوله. همون دختری که دنیا واسش حکم یه مهمونییه خودمونی رو داره پیش چند تا دوست صمیمی و بامرام، درست روی مبلهای گلدار مخملی، پُر از کوسن های بزرگ نرم همونجا در حضور فرش عشایری گل برجسته، انار دون شده تو کاسهی لاجوردی، شمع وانیل و کارامل، چای سبز تازه دم شده، چند پیاله دل خوش به رنگ ارغوان و البته یکی دو پُک از سیگار مهربونی...
یکی از همین شبا بیاینکه بدونم چرا و چطور، بیمقصد و بیهمراه و بینشونی راهی شدم. باد ملایم و معطر جنوبی، مثه یه شال حریر دور گردنم و لابهلای موهام پیچیده بود و قرص ماه هم از اون بالا نگاهم میکرد وقتی داشتم آروم آروم دور میشدم. رفتم. خیلی راه رفتم. رسیدم. نموندم اما. در عوض صبح زود، پشت به جنگل، رو به خورشید تازه سر زده از افق راه افتادم و همین نیم ساعت پیش سر از خونهی رو به دریای خودم درآوردم. رفتن و رسیدن و نموندن و بازگشتن رو تجربه کردم... من اینجا هستم مقابل شما. به چشمهای دلتنگ من نگاه کنید...سلام.
یکی از همین شبا بیاینکه بدونم چرا و چطور، بیمقصد و بیهمراه و بینشونی راهی شدم. باد ملایم و معطر جنوبی، مثه یه شال حریر دور گردنم و لابهلای موهام پیچیده بود و قرص ماه هم از اون بالا نگاهم میکرد وقتی داشتم آروم آروم دور میشدم. رفتم. خیلی راه رفتم. رسیدم. نموندم اما. در عوض صبح زود، پشت به جنگل، رو به خورشید تازه سر زده از افق راه افتادم و همین نیم ساعت پیش سر از خونهی رو به دریای خودم درآوردم. رفتن و رسیدن و نموندن و بازگشتن رو تجربه کردم... من اینجا هستم مقابل شما. به چشمهای دلتنگ من نگاه کنید...سلام.
نیک نازم سلام
پاسخحذفمن اینجا هستم
مقابل تو
نگاهم اما تو را نمی بیند
ولی حضورت را درک می کنم
سلام. خوش اومدی!
پاسخحذفسیدنی خوش گذشت؟
پاسخحذفسیدنی؟!
پاسخحذفها؟
پاسخحذفسلام نیک ناز جان
پاسخحذفهمانا دلتنگ شما و نوشته هایتانیم
اینکه هستی و می نویسی حس خوبی رو منتقل می کنه
be roo ye mahet:)
پاسخحذفسلام به روي ماهت خوش آمدي
پاسخحذف