Those Eyes

چشمهای بزرگ و براق و خوش‌ترکیبی دارد. مردمک چشمش را وقت تنظیم شدن‌های ماهرانه برای گرفتن نور بیشتر در شب یا راه ندادن شعاع آفتاب سوزنده در روشنای روز می‌توان مدت‌ها در سکوت تماشا کرد و شاد شد. عنبیه‌ی یشمی/عسلی رنگ درشتی دارد که انگار همین الان یک جلای اساسی داده باشندش، درخشان است و سرحال و بی‌لک. پلک‌هایش بهترین نوع آفرینش را دارند به نظرم، عجیب بی‌عیب هستند و هنرمندانه نقش بسته‌اند بر آن صورت مردانه‌ی سبزه‌گون. مژه‌های یکدست  و پررنگش هم مزید بر زیبایی آن دو چشم شده‌اند اما چشمهایش به درد نمی خورند.  هیچ ندارند برای گفتن برای خندیدن برای راز و نیاز کردن برای زل زدن و غرق شدن. قصه‌گویی و غزل‌سرایی بلد نیستند این چشمهای خوش‌تراش. کم عمق‌اند مثل یک حوضچه‌ی حقیر. من دریا می‌خواهم، اقیانوس آرام دوست دارم که تن به آب دادنم به گم و گور شدن ابدی در اعماق بیانجامد به بازنگشتن، به غرق شدن. چشم‌های محبوب من باید جوری باشند که بشود به‌شان قسم خورد، باید آیه و سوره باشند برای روزمره‌های زندگی. باید هراز گاهی راه را نشانت دهند با یک نیم نگاه با یک اشاره. چشم‌ها باید لوندی بدانند، دقایق کودکانه داشته باشند، مردانه تحکم کنند گاهی، برنجند، التماس کنند، قهقهه‌های بلند اما بی‌صدا سر دهند به افتخارت، داستان زندگی‌ات را گاهی  برایت روایت کنند، چشمها باید...  نه! چشم‌هایش به درد نمی‌خورند. دکوری هستند فقط، زندگی از دریچه‌ی خوش آب و رنگشان رفت آمد نمی‌کند، جریانی وجود ندارد انگار. نخواستم‌شان. نمی‌خواهم‌شان.

۵ نظر:

  1. روی تو گشت لاله گون مردم چشم
    بنشست زدوریت به خون مردم چشم
    افتادی اگر زچشم مردم چون اشک
    در چشم منی عزیز چون مردم چشم

    رهی معیری

    پاسخحذف
  2. وقتی ای دل به گیسوی پریشون می رسی خودتو نگه دار
    وقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه دار..
    مثل اینکه این چشم ها غزل خون نیستند

    پاسخحذف
  3. دانلود کنید ./ کتاب روسریهای سبز / هشت داستان کوتاه تقدیم به چشمان باز ندا آقا سلطان /با موضوع جنبش سبز . داستانهای / سه دختر / دموکراسی عاشقانه / معنویت سرخ / سرباز لبنانی و دختر ایرانی و ... زمان دانلود یک دقیقه : www.salin-moghadas.blogspot.com

    پاسخحذف