چند تا نکتۀ مهم:
1- طیِ پاره ای تحقیقات میدانی به این نتیجه رسیدم که وقتی تو خیابونای خارج(!) پیاده روی می کنی و گوشی آیپاد تو گوشته، آهنگ فارسی زبان اعم از لس آنجلسی، گلهای فسیلِ زمانِ شاه ملعون، ترانه و سرودهای داخلیِ مجاز یا غیر مجازِ زیرزمینی، دلنگ دولونگِ سوزناکِ سنتیِ غلیظ و رقیق، سنتیِ پَسا مدرن و... اساساً هرموسیقی وطنی به شدت حال میده، در حالیکه وقتی داری خیابون ولیعصر رو بالا پایین می کنی، انگار به طرز عجیبی نوای موسیقی خارجستان بیشتربه دل میشینه . به جونِ شما راست میگم، حالا امتحان کنید خودتون میفهمید چی میگم.
2. یه خبر خوش! پیاده رویِ ضلع شرقیه میدون تجریش که معرف حضورتون هست؟ همونجایی که میره سمتِ بازار قائم و سمنویه عمه لیلا و سایر قضایا...یه ماهی فروشیه به غایت بوگندویی بود که محال بود من از جلوش رد شم و عُق نزنم، پیاده رویِ جلوش هم که عین یه دریاچه حاوی گندآبِ ماهی مرده بود و الخ...اون مغازه از رو نقشۀ زمین محو شد! یعنی اینقدر ذوق کردم که دیدم حیفه اینجا ثبتش نکنم. باورم نیست زبد عهدی ایام هنوز...
3. تو این پست به نام طیران الامارات نوشته بودم که این زن های جوونِ عرب زیر روسریشون یه کیلیپس میزنن در سایزِ مرغ دو کیلویی و...در کمال تعجب و تاثرو تالمِ قلبی، باید بگم مُد جدید دخترای جوون تو ایران هم دقیقاً همینه. یعنی کله هایی میبینی به دو الی سه برابر حجمِ عادی اونهم زیر مقنعه، محاله اولش که میبینیشون انگشت به باسن نشی از تعجب. پناه برخدا!
1-دلنگ ودلونگ؟ من اصلا معتقدم در یک واکنش اعتراضی تا اطلاع ثانوی هیچ کس نباید 6 رو به 8 تقسیم کنه!حتی ساده کردن هم ممنوع!
پاسخحذف2-خوشحالم که از این به بعد معادل دوبار عبور از عرض خیابون از متلک خوریتون کاسته میشه.
3- با هماهنگی خانم نیک ناز به هر کس که بهترین جمله رو با" برنارد شاو و زمین و حیات و دیوانه خانه" بسازه معادل دو طبق انار دون شده و سیزده کیلو مغز پسته آب دهن نخورده در محل اهدا میشه.با هزینه ایاب و ذهاب البته.
من مشکلی ندارم، فقط شما خودتون هزینه ایاب و ذهاب رو به عهده میگیرین دیگه انشالله، آقای علیرضا خان؟
پاسخحذفلابد می خواین بگین علت پیاده روی هاتونم اینه که کرایه تاکسی ندارید.امارات و ونکوور و ... رو هم لابد پیاده رفتید یا تو بخش بارهای هواپیما ادای یه چمدون رو در آوردید.پس مجبوریم شرکت کننده های مسابقه رو محدود به هم محلی های شما بکنیم.
پاسخحذفاین یعنی شما همکاری نمی کنید در ایاب و ذهاب؟!
پاسخحذفآقا لطفا مکالمات خصوصی مردم رو نخونید!آدم نوک موسش رو تو هر سوراخ سمبه ای نمیکنه!
پاسخحذفبا شما نبودم .می فرمودید!
نه من دارم برا فوق ریاضی محض می خونم و تحرکم فعلا در حد گارفیلده !
من میگم تا خود برنارد شاو جواب رو نگفته مسابقه رو ملغی کنیم انار و پسته رو در یابیم.
پاسخحذفالان از اون موقع هاییه که روی کاناپه قرمز مخملی نشستید انگار که هیچی به اونجاتونم-انصافا خودم خجالت کشیدم اینو که گفتم- نیست یا دارید به معصومیت از دست رفته تون فکر میکنید یا تو جاده چالوس دارید با حسی نوستلژیک به سمت دبی می رونید؟
به این میگن یک انسانِ آزاد!
پاسخحذفهمواره در گذر و گذار، بی بندی و افساری بر گردن، به مثابه بادِ رهگذر...چند صباحی مهمونِ شهر بچگی هام، تهران هستم اما رفتنی ام. شرق، غرب، شمال یا جنوب مهم نیست...اهل کرۀ زمینم من.
جایی میخوندم که اکثر آدمهایی که تو جاده چالوس پشت فرمون سر پیچ داشتن از منتهی الیه یه دره عکس می گرفتن و از زیر خاور سر در آوردن انسانهای آزادی بودن.امیدوارم شما از جاهای بهتری سر دربیارید.یا اصلا سر در نیارید.
پاسخحذفمن خودم فلسفه هم میخونم و و وبلاگی در بلاگسپات داشتم که حسابم رو بستم و دیگه نشد حساب باز کنم بقیه شون رو هم که اکثرا تو تجریش باقلی فروشه داره میده دست مردم ولی عجالتا تو ویندوز لایو یه چیزی در حد خاله بازی راه انداختم که اصلا وقت نمیکنم چیزی بچپونم توش بابت این کنکور مامانی.
.من از وقت استراحتم یه یک ساعتی گذشت.
نوستالژی بوی قرمه سبزی میده نیکناز جان کاناپه منطقی تره! البته الان خواب از هر دو منطقی تره!
با مورد اول موافقم، چون کلا زیاد ایرانی گوش نمی کنم. البته بی کلام یه چیز دیگه س.
پاسخحذف