چینی بند‌زن


همه خرده هاشو ریختم تو یه کیسه
بردم که بدم تیکه ها رو به هم بند بزنه
بلکه باز قابل استفاده بشه
مغازه‌ش خالی بود و کارش کساد
گفت  شیشه‌ای‌ش این روزا طرفدار نداره
همه از جا درش آوردن
یکی یه قلوه سنگ گذاشتن جاش
منم کم کم دارم مغازه رو جمع می‌کنم

اضطراب گرفتم که اگه بند زد و رفتم بیرون
بعد اگه یه وقتی، یه جوری، یه جایی، با لگدِ  یه جوونمردی باز خرد شد
چه خاکی به سرم بریزم

قلب رو می‌گفت، قلب رو می‌گم...قلب.


۱ نظر:

  1. از پدر ومادر گرفته تا سگ هار شب گرد فقط میشه انتظار دریدن داشت! البته نمیشه انکار کردکه پدر و مادر به مراتب در این کار متبحرترند.

    پاسخحذف