عاشقانه ای از جنس باران

من چشم هایم را به راهی دوخته ام که آنسوی ش تو ایستاده ای
راهی که سراسر بهاری ست و باران زده
عبوری می خواهد پُرشور، پُرترنم
دلِ بی نوا اما امیدوارم را در پوششی سپید از عشق پیچیده ام، تا برایت به سوغات بیاورم
ببخش اگروصله پینه خورده است و ناقابل،بضاعتم بیش ازاین نیست. وگرنه...




"پرستش" را در انتهای این عبور برایت معنی خواهم کرد
به زمزمه های امروزم شک نکن، خوبِ من.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر