هوا حسابی سرد شده، جوری که به شخصه شال گردن واجب شدم.امروز با یه دوست عزیزایرانی که هنوز 6 ماه نشده که ترک وطن کرده رفتیم یکی یه دونه قهوۀ داغ و دلچسب بخریم تا سوز هوا رو تلطیف کنیم و گپی هم بزنیم. اتفاقاً آقای قهوه فروشِ محترم یکی از انواع چشم بادومی ها بود. بعد از سفارش قهوه، پرسید "سوگر؟" گفتم "No Thanks!"
یه چند لحظه سکوت. بعد یهو این دوستم با یه علامت سوال گنده بالای سرش پرسید، این یارو دقیقا چی گفت که تو گفتی نه؟!!!!
حق داشت بنده خدا. آخه من تا صورت ماهِ آقای فروشنده رو با اون کیسه های باد کرده زیر چشم هاش دیدم حدس زدم که ویتنامی باید باشه و از اونجایی که می دونم این جماعت "ش" رو خیلی واضح "س" تلفظ می کنن و در نتیجه "Sugar" مربوطه رو هم می گن " سوگر"، بدون اندکی تامل منظورش رو فهمیدم و جواب دادم.
کلی به دوست گرامی توضیح دادم که وقتی بیشتر اینجا بمونه، به قدری آدم های رنگ و وارنگ از گوشه کنار و سوراخ سنبه های دور و نزدیکِ این کرۀ زمین می بینه که ذهنش به طور اتوماتیک تفاوت ها و ویژگی های قومی نژادی مختلف رو درک می کنه و بعد از تحلیل و شناسایی، بسته به موقعیت عکس العمل سریع نشون می ده. همین میشه که تا تشخیص میدی طرف اهل ویتنام آباده،اگر کلمۀ نا مفهومی شنیدی، زود جای "س" یک عدد "ش" میذاری و به این ترتیب کلمه رو decode و قابل فهم می کنی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر