تک درختی که به شوق طلوع زندگی می کرد
مرا بشارت داد
به روشنایی
به روز پس از شب
به عبورِ ناگزیرِ رهگذر
از جادۀ متروک تنهایی

تک درخت
مرا ایمانی دیگر آموخت
آنچنان ساده و صمیمی
که تا زنده ام و درخت وار ایستاده ام
کافر نخواهم شد


*عکس از خودم-آسمان اندکی پیش از طلوع -ژانویه 2009

۲ نظر:

  1. من خواستم زیر پست قبلیت کامنت بذارم ولی ترسیدم بعدا" بگن همدست نیک ناز هستی و بگیرنم! در نتیجه در یک نقشهء خیلی پیچیده اسم خودم رو از عبداللطیف عبادی به اصغرآقا تغییر دادم تا شناسایی نشم. شما هم اگه ازتون پرسیدن این اصغراقا کی هست ، بگین نمیشناسیمیش . ضمنا" یا ایمیلت رو این بغل وبلاگت بنویس یا خودت بهم ایمیل بزن . چند سئوال راجع به دانشگاههای استرالیا دارم .
    ایستاده ایم چون درخت
    که در رهگذار باد
    برگهای خود را به یادگار
    رها کنیم

    پاسخحذف