من چه می دانستم این جاده به انبوهِ ابرهای سفید ختم میشود
وقتی راه افتادم،
وقتی تنها رهگذرِ این مسیر شدم
فقط یک دلِ تنگ داشتم و یک دنیا هوسِ رفتن
حالا گم شده ام
هنوز هم دلِ تنگ دارم
اما
راهِ رفتن ندارم...

*عکس از خودم-اردیبهشت 89

۴ نظر:

  1. لعنت خدا بر لعنت خدا!
    شما سفر زیاد می رید یا تو سفر به دوربینتون خیلی زحمت می دید؟

    پاسخ دادنحذف
  2. اگه منم با خودتون ببرید نه!
    پست هاتون مثل اپیزودهای فیلم اپیزودیکیه که راویش تغییر می کنه.

    پاسخ دادنحذف
  3. همسفر ابرها شو تا هم دل تنگت سر جاش باشه، هم راه رفتن.

    پاسخ دادنحذف