آهای قاصدک یه چیزی بگو. لامصب یه حرفی بزن. نامرد! گفته بودم انتظار خبری نیست مرا ولی تو چرا جدی گرفتی؟ بگو، یه چیزی بگو. بیار! یه خبری یه اثری... از یاری از دیاری. نکنه آلزایمر گرفتی؟ نکنه تو راه هم پیاله شدی  با رهگذرا ...باز تو مست کردی  حافظه ت پرید؟ مگه نمیدونی زنده به امروز بودم که برام خبر بیاری از چشماش؟ لعنتی دست بکش به گردنم، ازدحام بغضو ببین...بگو. باهام حرف بزن. حتی شده یه کلمه. با یه کلمه برام طراحیش کن. از نگاهش وقت اومدن بگو، برق زد؟ اشک داشت؟...منو هنوز یادش بود؟ بگو تا نفس کشیدن از یادم نرفته...

از نو مینویسم. اینبار به زبون خودت بلکه صدات باز بشه بلکه ترانه خون بشی، تصنیف بسازی، بلکه طنازی کنی، بلکه... قاصدک! هان چه خبر آوردی؟

۷ نظر:

  1. انگار چشمی و گوشی با قاصدک نیست که سکوت کرده.

    پاسخحذف
  2. سلام ... ببین نمی دونم چرا بعضی پست هات رونمی شه کامنت گذاشت ... من خیلی ترای کردم .. بگذریم .. من اینو اینجا میزارم واسه اون پستی که داری و یه عکسه و
    شرحش رو این نوشتی : خیابان نجیب و آرام در نیمه شب بارانی 25 جولای
    2010 .... می خواستم بگم عکس ها خیلی خوبه .. میشه لطفا بنویسی از کدوم منطقه می گیری این عکس ها رو ... و چه اری یا ... ممنون می شم .. مرسی
    ...

    پاسخحذف
  3. والله نمیدونم چرا نمیشه گاهی کامنت گذاشت. البته فکر میکنم اگر با فایرفاکس سعی کنید بشه. در مورد موقعیت مکانی عکسها هم چشم سعی میکنم از این به بعد بنویسم کجا گرفته شده اند دقیقا!

    پاسخحذف
  4. سلام.
    من هم دقیقا همین مشکل رو دارم برای پست هایی مثل پست بالایی که عکسش برام فیلتره نمی تونم کامنت بزارم.الان حدود 2 هفته ست که عکسهات برام باز نمیشن و فیلترن.لطفی میکنی برای آپلود عکس ها از یه آدرس دیگه استفاده کنی.

    پاسخحذف