دستم به نوشتن نمیرفت
دلم اما پرپر میزد
در نشستی شبانه، ریش سفیدی کردم و دستم را با دلم آشتی دادم
حالا دلم میگوید و انگشتانم مینویسند. بیتحریف بی کم و کاست.
اگر دلت دست نوشته های دلم را می پسندد، مرا ورق بزن و واژه هایم را بخوان.
اگر نه، ما که از ایرانی بودن مهماننواز بودنش را فقط به ارث بردهایم؛
پس بیپرده مینویسم قدمت روی چشم. مهمانم باش و دیوارهای خانه ام را به روایت عکس تماشا کن؛
زمستانها خانهام گرم است، چای هم دارم در قوری دسته چوبی سفید و لاجوردی درکنار شمعی قرمز با بوی تمشک وحشی...و دلم را که هواییست غالباً و راستش را بخواهید دیگر... هیچ!
سلام
تمشک وحشی...
پاسخحذفاین که هستی و می نویسی باعث خوشحالیه
پاسخحذفاین یکی دو روزه کمتر مطلب و بیشتر عکس گذاشتی که ما به همینش هم رازی هستیم چون می دونیم زندگیه ،هزار مشکل و گرفناری و فکر و خیال و بی حوصلگی و ...
ولی همین که هستی و این راه ادامه داره خیلی خوبه آخه من معتقدم وبلاک آدم باید مثل تلفن همراه ادم در طول زندگی همراهش باشه
همونطور که مخاطبین تلفن همراه شما هنگامی که شماره شمارو میگیرن و منتظر شنیدن صدای گرم شما هستن مخاطبین وبلاگتون هم هنگامی که اینجا میان انتظار دارند حس بودن نویسنده وبلاگ رو با مطالب و یا هر چیز دیگه ای که اینجا واسشون قرار میدین احساس کنن و این مقطعی و مربوط به یک سال دو سال نباشه بلکه یک ارتباط دائمی و به اندازه یک عمر باشه
بنده تقریبا تمام آرشیو رو ورق زدم و مطالب جدید وبلاگ رو هم از طریق گودر پی گیری می کنم
امید وارم همچنان با صلابت به نوشتن ادامه بدین حالا نه اینکه هروز مطلب بگذارید ولی هر وقت تونستین این رو از خوانندها دریغ نکنید
و نگذارید مرگ وبلاگتون رغم بخوره
وبلاگ هایی شبیه وبلاگ شما و رختکن خطرات رو خیلی دوست دارم
شاید یک روزی خودم هم آستین بالا زدم ولی فعلا که اصلا حس نوشتنم نمیاد
خوشحالم از این بابت.
پاسخحذفما غالبا یادمون می ره اگه مخاطبی هست، به خاطر اینه که نوشته ای، عکسی یا اثری از وجودی هست. بی خیال! کار خودت رو بکن:)
ظاهزا حرف دوستتون روی شما تاثیر خوبی نداشته حداقل به لحاظ نتیجه
پاسخحذفنوشتن مثل یه چشمه جوشانه وقتی ننویسی این چشمه خشکتر و کم آبتر از گذشته میشه پس فکر نکن اگه به نصیحت دوستت گوش بدی نتیجه بهتری حاصل میشه
سلام
پاسخحذفوبلاگتان را در Favorite ذخیره کرده و هر روز آن را باز می کنم و منتظر پست های جدیدش هستم.
ولی کمتر نظر داده ام. خواستم بدانی که نوشته ها و عکس هایت برای من جالب است.
محمد 38 ساله از ایران (رشت)
سلامممممممممممممم
پاسخحذفچقد خوشحالم که برگشتی به همون اندازه ای که ناراحت بودم از ننوشتنت .اگه می دونستی که چقد حرفات و عکسات به دلم می شینه و چه احساس خوبی دارم وقتی که هرشب می یام به مهمونی دل با صفات و چه حس خوبی رو هر شب در من زنده می کنی
مرسی دوست عزیزم
:) خوشحالم که این نوشته های کمرنگ و لعاب برای بعضیا هنوز خوشاینده...
پاسخحذف