بر خود خیمه زنیم ...که سایبان آرامشِ ما، ماییم

آرامش خریدنی نیست. هیچ دست‌فروش دوره‌گردی، هیچ مغازه‌دار خوش‌طینتی در بساطش آرامش ندارد برای معامله. آرامش را نمی‌توان سراذان ظهر کنار کوچه‌ای خلوت از زنبیل زنی رهگذر دزدید. آرامش را نمی‌شود با هیچ تمبری و پاکتی پست کرد برای یک دوست غریب افتاده‌ی دور. گدایی کردنش هم کار بیهوده‌ایست، آرامشی که با التماس بیاید ماندنی نیست، یک روز صبح بی‌خبر می‌گذاردت و می‌رود. آرامش را به کسی عیدی نمی‌دهند کادو پیچ‌شده و خوش آب و رنگ.  آرامش در سکوت پرهیاهوی شب‌هامان نمی‌آید اگر هنوز بلد نیستیم چطور هیاهوی ذهن‌مان را غروب نشده از پنجره‌ی نیمه باز بیرون کنیم. آرامش من، آرامش تو در چشمان کسی نیست، ته هیچ فنجان قهوه‌ای نقش نمی‌بندد، درامنیت دستان دیگران دنبالش نباید گشت. آرامش را در رواق هیچ امامزاده‌ای خیرات نمی‌کنند. آرامشی که من را و تو را بی‌نیاز می‌کند از جستجوی بی‌سرانجام  در انبوه آدمها و روابط رنگ به رنگِ ناموزون  و نقب زدنهای وقت و بی وقت در خاطرات گذشته، چیزی نیست که باد کولی برایمان بیاورد. بقچه‌ سفید سنجاق قفلی داری نیست که لک‌ لکی وقت پرواز از آن بالا برای‌مان بیندازد و برود.
آرامش سالهاست جایی خوابیده است، جایی نهان در مختصات اندام خودمان. گاهی بیدار می‌شود، چند لحظه‌ای را نگاه‌مان می‌کند و باز می‌خوابد. آرامش سرچشمه‌ای دارد. گنجی‌ست که نقشه‌ی گنج رمزدار دارد. نقشه‌اش جایی همین اطراف دفن شده. باید گشت، حیرانی دارد، سرگردانی دارد اما پیدایش که کردی، نه رفتنی آرامش‌ت را می‌گیرد و شوریده‌ات می‌کند نه برگشتنی شیدای‌ عالم‌ات می‌کند. آرامش یاد گرفتنی‌ست. مشق‌ش باید کرد و تمرین‌ش.  آرامش را که از بر شدی، خوب که با گوشت و خونت آشنایش کردی، طوفانی نیست که ناامید نشود از به هم ریختنت. برای پیدا کردن آرامش:
 نشتابیم. نه به سوی روشن نزدیک، نه به سمت مبهم دور
 نیاویزیم. نه به بند گریز، نه به دامان پناه
 بر خود خیمه زنیم که سایبان آرامش ما، ماییم*...

* سهراب  

۵ نظر:

  1. آخ از این به هدف زدنت
    من که هنوز از لک لکها، قهوه ته فنجون، چشمهایی که خودشون در به در آرامشن، زنبیل پیر زن و پست چی محل آرامشم رو توقع می کنم ...

    پاسخحذف
  2. دیگران را نمی دانم ولی من هر چه مشق آرامش می کنم یادش نمی گیرم.

    پاسخحذف
  3. با سلام
    مطلب بسیار جالبی بود. موضوعش بکر و قلمش دلنشین!!!
    راستش مدتهاست که مثل شما ، در به در ، به دنبال آرامشم!!! گویی که با بالا رفتن سن ، با ما قهر کرده و نمی خواد که به سنین میان سالی و پیری برسه!!!
    یاد بچگی هامون بخیر!!!
    با تشکر
    محمد 38 ساله از ایران

    پاسخحذف