باران جلابخشِ پاکیزهمسلک میخواستیم
ابرهای نابارورِ آفتابپوش فرستادند برایمان
نسیم گردهافشان عشوهگر و عاشق پیشه طلب کرده بودیم
بادهای صدو بیست روزهی سیستان نسیبمان شد
پرواز بلند به آسمانهای بیمرز و آزاد میخواستیم
عاقبت؛ قفس نشین شدیم و بیپر و بال
*به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت...
*حافظ
*به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت...
*حافظ
پرش.ی.ن کت رو فقط تو این چیزا باید جدی گرفت که با چنگ و دندون داره از عروس هزار دامادش دفاع می کنه.
پاسخحذففکر نکنم از این بدتر تعبیری برای مامانش اینا وجود داشته باشه.