چهار سال پیش که می خواستم اینجا امتحان رانندگی بدم، من بودم و یک خروار ادعا و یک امتحان سه مرحله ای. مرحلۀ اول که مربوط بود به آئین نامه رو طبق عادتِ معمولِ امتحان دادنم، یک ساعت قبل از امتحان با بدبختی روخونی کردم و خوشبختانه  با نمرۀ بالا پاس کردم. 
مرحلۀ دوم یه چیزیه به اسم Hazard Test ، میشینی تو یه اتاق که یه سری کامپیوتر مخصوص توش داره که Touch Screenهستند با هدفون و البته صندلی برای نشستن پشت کامپیوتر ها! چند تا کلید هست به اسم های "ترمز"، "بوق"، "ایست کامل" و امثالهم (امثالهنَ نمیشه گفت برای جمع مونث سوم شخص؟) که الان راستش رو بخواین همش رو یادم نیست. روی مانیتور تصاویری شبیه سازی میشن که تو خودت رو به عنوان راننده حس می کنی و مشغول حرکت،  هر لحظه ممکنه یه خطر پیش بیاد و ازت انتظار می ره که با توجه به کلید های که داری، عکس العمل سریع، مناسب و به موقع نشون بدی. نه خیلی زود نه خیلی دیر. که در هر دو حالت امتیاز از دست می دی.  عین گِیم های پلی استیشین میمونه. مثلا داری به سرعت 80 تو یه جادۀ خارج شهرمیری، خیلی ریلکس و آروم. میرسی به یه سر بالایی و دیدِ خوبی از ادامۀ جاده نداری که به ناگه یه حیوون وحشی می یاد وسط جاده. حالا اینکه کی و چه جوری ترمز کنی که نه حیوون بدبخت بیچاره رو زیر کنی و نه اگر احیانا ماشینی پشتت هست بابت ترمزِ خرکیِ تو، منحرف شه یا بزنه بهت...چیزیه که تعیین می کنه عکس العمل های شما در هنگام رانندگی مناسب هست یا اینکه  بالفوه عقب مونده هستی، پس هم حیوون رو زیر می کنی، هم بعد از زیر کردن  تازه مغزت فرمان ایست شدید به پاهات میده و آنچنان ترمز میزنی که هم خودت از شیشه جلو پرت شی بیرون هم رانندۀ مفلوک عقبی از شیشه پشت ماشینت بیاد تو. به هر حال اون امتحان رو هم با نمرۀ خوب قبول شدم. 
قسمت بعدی امتحان شهر بود که برای این امتحان معمولا با ماشین خودت یا مربی رانندگیت میری و تو خیابونهای واقعی رانندگی می کنی. من که از 17 سالگی تو اون خیابون های کج و کوله و پر خطر تهران رانندگی کرده بودم با یه اعتماد به نفس مثال زدنی پا به عرصۀ امتحان عملی گذاشتم. و صد البته با خواری و ذلت و دستانی دراز تر از پاها، عرصه رو ترک کردم. رد شدم. تنها به یک دلیل مسخره. اینکه وقتی به تابلویِ از نظر "من"ِ اون موقع "کاملا بی معنی" توجه کافی نکردم و ایست کامل ننمودم!
GIVE WAY


جناب ممتحنِ مربوطه بهم گفت عجیبه که با وجود این همه سال رانندگی کردن تو یه ابَر شهر، معنیه این تابلوی راهنمایی رانندگی رو فراموش کردی. منم تو چشمای آبیِ آسمونیِ آقای جناب سرتَنگ یا ستوان یا هر چی که بود زل زدم گفتم آخه ما از این تابلو ها نداریم اونجا که روش نوشته باشه "راه بده". گفت پس چه جوری تو چهار راه های کوچیک به شکل موردی حق تقدم های استثنا رو تعیین می کنید؟( به غیر از اونکه مثلا حق تقدم با ماشین سمت راستِ شماست و اینا...)
گفتم یه تابلو داریم که،نه مثلثه، نه دایره نه مربع نه به هیچ شکل هندسی و غیر هندسیه شناخته شده یا ناشناختۀ دیگه، نوشته نداره، خط اریب نداره، بی رنگه، سر هیچ میله ای وصل نیست، البته هیچ وقت ساخته نشده، هیچ جا هم نصب نشده و خب طبیعتا نامرئیه. اما عین سایر قوانین نانوشتۀ بشری وجود داره و خیلی هم سفت و سخت اجرا میشه. به جای راه بده میگه " راه بگیر". هر کی زورش بیشتر برسه یه دستی به سرو گوش این تابلوی نامرئ یه  این ابر شهر دوست داشتنی ما میکشه و به سلیقۀ خودش تبدیلش می کنه به " به زور راه بگیر" یا " حتی اگه شده میلیمتری ولی راه بگیر" و قس علی هذا. هر کی بسته به کَرَم خودش یه راهی از این همه راه پیش روی دیگری رو می گیره و میره!

البته این قسمتهای آخرش رو توی دلم گفتم. اصولا برای اینکه وجۀ چند هزار سالۀ فرهنگ و تمدنمون جلوی این خارجی های بی بته خراب نشه، در مورد چیزهای خیلی ضایع وطنی حرفی نمیزنم. اما در عوض اینقدر تبلیغات مثبت در مورد ایران زمین کردم که همه مشتاق شدن بیان ببینن اونجا رو. و البته تا همین جاش یه کاروان 30 نفری از اساتید و پروفسورها و دانشجوهای دکترا رو جوری ترغیب کردم که تو ماه سپتامبر برای ایران بلیط خریدن و جای اقامت رزرو کردن. فقط دلشوره دارم که یه موقع میان اونجا گندش در نیاد یا یهو سر از" آب خنک خونه" در نیارن به جرم خارجی بودن!

۲ نظر:

  1. درست مث این جا که وقتی می خوای از خیابون رد بشی، قبلش باید اشهدتو بخونی، چون راننده ها فکر می کنن فقط حق اوناس که از خیابون رد بشن.
    یکی از مصداقای بارز قانون گریزی تو این جا رو باید تو رفت و آمد شهری دید. الحق افتضاحه.

    پاسخحذف
  2. امیدوارم اوقات فراغتِ سیزده به در خوش بگذره.

    پاسخحذف